سومین جلسه خرداد 90 «درك قرآن»
موضوع درك قرآن
وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿ سوره ۷: الأعراف آيه ۲۰۴﴾
هنگامي كه قرآن خوانده شود گوش فرا دهيد و خاموش باشيد تا مشمول رحمت خدا شويد.
خداوند درباره قرآن از ما ميخواهد تا اين كتاب را بخوانيم بفهميم و عمل كنيم:سوره ۷۳: المزمل
إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا ﴿۵﴾ در حقيقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مىكنيم
إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِيلًا ﴿۶﴾ قطعا برخاستن شب رنجش بيشتر و گفتار [در آن هنگام] راستينتر است
نكته اي كه بايد در نظر داشته باشيم اين است كه هنگام خواندن قرآن بايد خود را مخاطب قرار دهيم و با اين تفكر قرآن را بخوانيم كه خداوند قرآن رابراي ما و بر شخص ما نازل كرده است...
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا ﴿ سوره ۱۸: الكهف آيه ۴۵﴾
زندگي دنيا را براي آنها به آبي تشبيه كن كه از آسمان فرو ميفرستيم، و به وسيله آن گياهان زمين، سرسبز و درهم فرو ميروند، اما بعد از مدتي ميخشكند، به گونهاي بادها آنها را به هر سو پراكنده ميكنند، و خداوند بر هر چيز توانا است
سوره ۱۹: مريم
لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿۹۴﴾ به راستى همه را شماره كرده و حساب همگيشان را داريم
وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا ﴿۹۵﴾ و همگيشان روز قيامت يكه و تنها به نزد او آيند
وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ ﴿ سوره ۲: البقرة آيه ۳۵﴾
و گفتيم اى آدم تو و همسرت در بهشت بياراميد و از [نعمتهاى] آن از هر جا كه خواستيد به خوشى و فراوانى بخوريد، ولى به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود
نزديك نشدن به درخت ممنوعه عملي است كه آدم و حوا از آن منع شده بودند.. و با انجام آن عمل از نعمت محروم شدند. درخت ممنوعه ماچيست؟ غيبت؟ دروغ؟ زنا؟ ربا و... و با اين گناهان خود را از نعمتهاي الهي دور كرده و با بي توجهي به كتاب او نميدانيم كه چه ممنوعه و چه ثواب است. بايد بدانيم كه هر كس آگاهانه عملهايي را كه خداوند منع نموده از نعمت هايي (بهشت كه از آدم گرفته شد) از نيز دور خواهد شد...
داستانهاي ذكر شده از زندگي پيامبران در قرآن پر از نكات مهم و كليدي است كه ميبايست جايگاه خود را در آن داستانها پيدا كرده و مانند يك قصه ساده به آنها نگاه و از آنها گذر نكنيم...
سوره ۱۱: هود
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ ﴿۴۲﴾ و آن [كشتى] ايشان را در دل موج[هاى] كوه پيكر پيش مىبرد، و نوح پسرش را ندا داد -و او در كنارى بودكه اى فرزندم همراه ما سوار شو، و با كافران مباش
قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ﴿۴۳﴾ گفت به زودى در كوهى پناه مىگيرم كه مرا از سيلاب در امان مىدارد، [نوح] گفت امروز در برابر امر الهى، پشت و پناهى وجود ندارد، مگر كسى كه [خداوند] بر او رحمت آورده باشد، و در ميان ايشان موج حايل شد، و او از غرق شدگان گرديد
طوفان نوح مثل امواج گناهان رايج در دنياي انسان است و كشتي نجات، همان راه حضرت محمد (ص) ائمه (ع) و قرآن و ما نيز در نقش پسر نوح هستيم كه اگر تكبر و مخالفت ورزيم از نعمت محروم ميشويم و در درياي گناهان خود غرق شده و راه نجات را براي هميشه به روي خود ميبنديم...
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ ﴿ سوره ۶: الأنعام آيه ۷۶﴾ هنگامي كه (تاريكي) شب او را پوشانيد ستارهاي مشاهده كرد گفت: اين خداي من است ؟ اما هنگامي كه غروب كرد گفت غروب كنندگان را دوست ندارم.
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ﴿ سوره ۶: الأنعام آيه ۷۷﴾ و هنگامي كه ماه را ديد (كه سينه افق را) ميشكافد گفت اين خداي من است ؟ اما هنگامي كه (آنهم) افول كرد گفت اگر پروردگارم مرا راهنمائي نكند مسلما از جمعيت گمراهان خواهم بود.
داستان حضرت ابراهيم كه به چه زيبايي در ميان مشركان آنها را به راه خدا پرستي هدايت ميكرد بسيار جالب و زيبا و البته پر از هدايت...
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿ سوره ۲۱: الأنبياء آيه ۸۷﴾ و ذا النون (يونس) را (به ياد آور)، در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت، و چنين ميپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، (اما موقعي كه در كام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمتها (ي متراكم) فرياد زد خداوندا! جز تو معبودي نيست، منزهي تو، من از ستمكاران بودم.
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴿۸۸﴾ ما دعاي او را به اجابت رسانديم، و از آن اندوه نجاتش بخشيديم، و همينگونه مؤ منان را نجات ميدهيم.
بجاي كفر گفتن در هنگام مصيبت ذكر بگوييم . در تمامي داستانهاي ذكر شده جوياي نقش خود در آن داستانها باشيم..
ماهي كه ما در كم آن گرفتار شديم ممكن است فقر و بيكاري، شهوت، پول پرستي و... باشيد و لازمه نجات از آن ذكر گفتن و كمك خواستن و ايمان به خداست...
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿ سوره ۱۲: يوسف آيه ۲۲﴾ و هنگامي كه بمرحله بلوغ و قوت رسيد ما حكم و علم به او داديم و اينچنين نيكوكاران را پاداش ميدهيم.
وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿ سوره ۱۲: يوسف آيه ۲۳﴾ و آن زن كه يوسف در خانه او بود از او تمناي كامجوئي كرد و درها را بست و گفت بشتاب بسوي آنچه براي تو مهياست! (يوسف) گفت پناه ميبرم بخدا، او (عزيز مصر) صاحب نعمت من است، مقام مرا گرامي داشته (آيا ممكن است به او ظلم و خيانت كنم ؟) مسلما ظالمان رستگار نميشوند.
خداوند در اين آيات از ما ميپرسد كه آيا ميتوانيم بخاطر خداوند به نفس خود مانند يوسف نه بگوييم!؟
يوسف زمان ما هستيم و نبايد هرگز اسير ذليخا و شهوت خود شويم و اين كار فقط با ايمان بخدا و گوش فرا دادن به دستوراتش ممكن است
در خواندن قرآن كميت چندان مهم نيست بلكه كيفيت مهم است.