امام على عليه‌‏السلام: تو را سفارش می‌كنم به مداراى با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دينى)؛ چرا كه سرور اولين و آخرين، تو را چنين ادب آموخته و فرموده است:

«گذشت كن از كسى كه به تو ظلم كرده، رابطه برقرار كن با كسى كه با تو قطع رابطه كرده و عطا كن به كسى كه از تو دريغ نموده است». اعلام الدين، ص 96

پرینت

چهارمين جلسه مهر 90 « فقر فرهنگي: قضاوت و تهمت »

on . Posted in جلسه های مهر 90

امتیاز کاربران
ضعیفعالی 

تهمت و قضاوت غلط

بدترين نوع فقر، فقر فرهنگي است. فقر فرهنگي يعني خالي بودن قوه ي عقل و فهم. يكي از فقرهاي فرهنگي را مورد بررسي قرار ميدهيم. آيا ميدانيد علت نزول قرآن چيست؟

الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴿سوره ي ابراهيم آيه ۱﴾ الر - اين كتابي است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را از تاريكيهاي (شرك و ظلم و طغيان) به سوي روشنائي (ايمان و عدل و صلح) به فرمان پروردگارشان درآوري، به سوي راه خداوند عزيز و حميد.

فلسفه ي نزول قرآن نجات مردم از ظلمت هاست. نجات از سياهي ها و تفكرات غلط تا هدايت شوند بسمت نور و بصيرت بسمت پروردگارشان. خداوند كلمه تاريكي را بصورت جمع آورده به اين معني كه كج راه بسيار است اما نور فقط كلمات خداست. استفاده ي صحيح از اين كلمات رو چگونه انجام ميدهيد. بايد عمقي با اين كتاب حركت كرد و نه سطحي يا جوي. بكمك راهكارهاي خدا يكي از تاريكي هاي بزرگ را انتخاب ميكنيم و از هندسه مرد طلايي قضاوت كه خداوند در قرآن آورده استفاده ميكنيم:

وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿سوره ص آيه ۲۱﴾ آيا داستان شاكيان هنگامي كه از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسيده است؟!

إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ ﴿سوره ص آيه ۲۲﴾ هنگامي كه (بي هيچ مقدمه) بر او وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت كرد، گفتند نترس، دو نفر شاكي هستيم كه يكي از ما بر ديگري تعدي كرده، اكنون در ميان ما به حق داوري كن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدايت فرما.

اين بحث بطور كليدي بر روي اين آيات پايه بندي شده. بهتر است فايل صوتي جلسه را براي درك بهتر توضيحات و دريافت توضيحات كامل دريافت نماييد. لينك در انتهاي بحث.

آيات باقي اين سوره:

اين برادر من است نود و نه ميش دارد، و من يكي بيش ندارم، اما او اصرار مي‏كند كه اين يكي را هم به من واگذار! و از نظر سخن بر من غلبه كرده است. (داود) گفت: مسلما او با درخواست يك ميش تو براي افزودن آن به ميشهايش بر تو ستم كرده، و بسياري از دوستان به يكديگر ستم مي‏كنند مگر آنها كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح دارند، اما عده آنان كم است!، داود گمان كرد ما او را (با اين ماجرا) آزموده‏ايم، از پروردگارش ‍ طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد.ما اين عمل را بر او بخشيديم، و او نزد ما داراي مقام والا و آينده نيك است.

خطاي حضرت داوود چه بوده؟ آيا متوجه آن شده ايد؟ چرا در اين ماجرا حضرت داوود بخاك افتاد و آزمون او چه بوده؟ چه خطايي كرده كه بلافاصله توبه كرد؟

حضرت داوود بدون علم از صحبتهاي نفر دوم قضاوت كرد. نكته ي بزرگ ماجرا اين است كه حضرت داوود از زاويه نظر يك نفر راي داد. خداوند اين عمل را مردود اعلام ميكند اما متاسفانه در جامعه ما اين مشكل بسيار صورت ميگيرد. قضاوت غلط و از يك زاويه ديد.

خودتان را امتحان كنيم: تا كنون چقدر شده شخصي پيش شما آمده و تهمتي را درباره ي ديگري بيان ميكند و شما بلافاصله تهمت او را پذيرفته ايد؟ وقتي كسي به شما ميگويد كه: راستي شنديدي... اگر بپذيريم مرتكب اشتباه شده ايم. قضاوت غلط از يك زاويه باعث خسارات جبران ناپذيري است.

براي استفاده از مثالها و توضيحات گويا تر از فايل صوتي استفاده كنيد...

درصورتي كه صحبتي درباره ي شخصي چه آشنا و چه غريبه شنيديم به هيچ وجه حق پذيرفتن آن را نداريم مگر آنكه از خود آن شخصي كه صحبتي درباره ش شده بپرسيم وگرنه بايد جلوي انتقال اين بحث را بگيريم و حق انتقال بحث گفته شده را به هيچ وجه نداريم چه برسد كه آن را بپذيريم...

إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿سوره نور آيه ۱۱﴾ كساني كه آن تهمت عظيم را مطرح كردند گروهي از شما بودند، اما گمان نكنيد اين ماجرا براي شما بد است، بلكه خير شما در آن است، آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهي كه مرتكب شدند دارند، و كسي كه بخش عظيم آن را بر عهده گرفت عذاب عظيمي براي او است.

لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ ﴿۱۲﴾ چرا هنگامي كه اين (تهمت) را شنيديد مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسي كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند؟ چرا نگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است؟!

لَوْلَا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ ﴿۱۳﴾ چرا چهار شاهد براي آن نياوردند؟ اكنون كه چنين گواهاني نياوردند آنها در پيشگاه خدا دروغگويانند.

وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۱۴﴾ و اگر فضل و رحمت الهي در دنيا و آخرت نصيب شما نمي‏شد به خاطر اين گناهي كه كرديد عذاب سختي به شما مي‏رسيد.

إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾ كساني كه زنان پاكدامن و بيخبر (از هر گونه آلودگي) و مؤ من را متهم مي‏سازند در دنيا و آخرت از رحمت الهي بدورند، و عذاب بزرگي در انتظارشان است.

خداوند ميخواهد كه چهار شاهد براي ادعاي خود بياوريم اگر خدا گواهي شخصي را براي پذيرفتن به شروطي مقيد كند و ما از آن شروط بگذريم و رعايت نكنيم يعني خدا از سطح خدا بالاتر ديده ايم..

خداوند ميخواهد كه هرچه ميشنويم ابتدا درباره ش فكر كنيم نه اينكه بدون تفكر بخواهيم مطلبي را قبول كنيم..

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا ﴿سوره احزاب آيه ۷۰﴾ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد از خدا بپرهيزيد و سخن حق و درست بگوئيد.

إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ ﴿سوره نور آيه ۱۵﴾ بخاطر بياوريد زماني را كه به استقبال اين دروغ بزرگ رفتيد، و اين شايعه را از زبان يكديگر مي‏گرفتيد، و با دهان خود سخني مي‏گفتيد كه به آن يقين نداشتيد، و گمان مي‏كرديد اين مساءله كوچكي است در حالي كه نزد خدا بزرگ است!

وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا ﴿سوره الاسراء آيه ۳۶﴾ و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد

موقعي كه حضرت علي عليه السلام را ضربت زدند بين برخي اين بحث بود كه مگر علي (ع) نماز ميخوانده كه در مسجد ضربت خورده!!!

متوجه اين موضوع بشويم كه چقدر اين عمل در زندگي انسان تاثير منفي گذاشته و شيطان چه قوي از اين ترفند استفاده كرده...


چگونه از فقر فرهنگي قضاوت غلط و تهمت نجات پيدا كنيم و راهكار قرآني آن چيست؟

1- با يك زاويه ديد نگاه نكنيم (براي پذيرفتن مساله اي درباره ي يك موضوع بايد تحقيق كنيم، اما تحقيق نبايد بصورتي باشد كه با تحقيق خود باعث منتشر شدن موضوعي كه از آن اطمينان نداريم بشويم كه لعنت بزرگي را نصيب خود كرده ايم... براي مثال اگر آبروي شخصي را كه پيش ما برده اند بايد با خود آن شخص صحبت كنيم. اما اين كار ممكن است باعث مشكلات بيشتر شود.. پس حق پذيرفتن اينگونه صحبتها را نداريم...)

2- حرف طرف مقابل را كه درباره ي او تهمتي شنيده ايم بشنويم.

3- حق پذيرفتن و قضاوت يك طرفه را نداريم

4- اگر انتقال بدهيم مطلبي را كه راست بوده گناه كبيره غيبت و اگر دروغ باشد گناه بزرگتري است بنام تهمت..!

 

از اين داستان كوتاه ميتوان پندهايي گرفت:

پند سقراط در مورد شایعه پراکنی
زمانی که شایعه ای را می شنوید و قصد انتقال آن به دیگری را دارید بحث کوتاه فلسفی زیر را در ذهن خود مرور کنید:

در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود.

روزی فیلسوفی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط می دانی؟ درباره ی یکی از شاگردانت چه شنیده ام؟

سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن! پیش از اینکه به من چیزی بگویی از تو می خواهم آزمون کوچکی را که نامش " سه پرسش " است پاسخ دهی.
مرد پرسید: سه پرسش؟سقراط گفت: بله درست است. پیش از اینکه درباره ی شاگردم با من صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصد گفتنش را داری آزمایش می کنیم.

نخستین پرسش " حقیقت " است. آیا کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟

مرد پاسخ داد : نه، فقط در موردش شنیده ام.سقراط گفت: بسیار خوب، پس واقعاً نمی دانی که خبر درست است یا نادرست.

حالا پرسش دوم: پرسش " خوبی و بدی " آیا آنچه را که در مورد شاگردم می خواهی به من بگویی خبر خوبی است؟

مرد پاسخ داد: نه، بر عکس…

سقراط ادامه داد: پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی در مورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟

مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم " سودمند بودن " است. آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟

مرد پاسخ داد: نه، واقعا…

سقراط نتیجه گیری کرد: اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟

 

 


مطالب مرتبط

این مطلب را در شبکه های اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید

اضافه کردن نظر

لطفا نظرات خود را براساس رعایت احترام منتشر نمایید.


کد امنیتی
تازه سازی

ورود