امام على عليه‌‏السلام: تو را سفارش می‌كنم به مداراى با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دينى)؛ چرا كه سرور اولين و آخرين، تو را چنين ادب آموخته و فرموده است:

«گذشت كن از كسى كه به تو ظلم كرده، رابطه برقرار كن با كسى كه با تو قطع رابطه كرده و عطا كن به كسى كه از تو دريغ نموده است». اعلام الدين، ص 96

پرینت

فمينيسم و مردسالاري در برابر قرآن

on . Posted in پاسخ به شبهات دینی

امتیاز کاربران
ضعیفعالی 

قرآن در برابر مردسالاري و فمينيسم

متاسفانه به دليل كمبود اطلاعات درست و عدم بررسي از شيوه هاي مناسب نسبتهاي نا بجايي به اسلام داده ميشه كه در اينجا به نظر من مبلغان دين مسئول هستن، مخصوصا كساني كه خودشون رو مسئولين فرهنگي جامعه ميدونن و حتما در صورت كوتاهي روزحسابرسي بايد پاسخگو باشن... با توجه به بمباران فرهنگي كه از جانب منابع مسوم صورت ميگيره، متاسفانه در جبهه مقابل هم تخريب هايي توسط خودمون صورت گرفته كه حسابي كار رو سخت تر كرده... در زمينه موضوع زن و مرد و حقوق اونها شبهاتي رو وارد ميكنن كه متاسفانه خودمون به دامن زدن به اونها وضع رو بدتر هم ميكنيم. از جمله حقوق زن و مرد از ديدگاه قرآن و نحوه برخورد اسلام و قرآن و خداوند متعال در اين موضوع اشتباهات فراواني رو مرتكب شديم كه جوانان ما رو نسبت به دين و اسلام و قرآن بدبين كرديم. در اين مقاله كه از گزيده نوشته هاي شهيد بزرگوار استاد مطهري براتون گرداوري كردم به مسائلي از قبيل نحوه پيدايش شعار برابري حقوق زن و مرد در جوامع غربي و اروپايي، برخورد با مسائل مالي و اقتصادي مربوط به زن، نفقه، بحث كذايي تملك! حقوق همسران نسبت بيكديگر، حقوق زن از ديدگاه اسلام و... بررسي شده كه پيشنهادم اين هست كه حتما تمام مقاله رو بطور كامل بخونيد. متاسفانه در موضوع حقوق زنان در اسلام خورده گيري زياد هست و برخي از جوانان هم بعلت قضاوت بر موضوع با توجه به وضع كنوني جامعه و مسائلي كه به اشتباه به اسلام و قرآن نصبت داده شده، و از همه بدتر تفسير اشتباهي كه برخي باتوجه به علم محدود خود از قرآن و بعد از خواندن چند آيه بدست مي آورند شبهه هاي زيادي مطرح شده كه جامعه با جواب درست پاسخ گو نبوده و افكار اشتباه براحتي در حال رايج شدن هست. اين موضوع مدتها باعث ناراحتي من بوده و تا اينكه الان كه چند ساعت از نيمه شب گذشته و نزديك به يك روز به پايان سال 89 نمانده، اين مطلب رو جمع آوري كردم. بلطف و توفيق خدا...

 

از اونجايي كه باتمام وجود معتقدم كه قرآن تحريف نشده و گفته خداوند متعال هست، معجزه اي كه توي خونه هاي يك به يكمون پيدا ميشه بايد بيشتر روي مسائلي از اين قبيل كار كنيم تا بتونيم بهتر به سوالات موجود و اشكالاتي كه به قرآن وارد ميشه پاسخگو باشيم... اين وظيفه يك به يك ما مسلمانان و بخصوص شيعيان (كه بيشتر مورد حمله و بمباران فكري هستيم) هست...

مطالب زير از استاد نقل شده:

 

نويسنده:استاد شهيد مرتضى مطهرى


1- محجوريت زن فرنگي تا قرن نوزدهم

2- چرا اروپا به طور ناگهاني به زنان استقلال مالي داد؟

3- قرآن و استقلال اقتصادي زن

4- انواع نفقه

5- آيا زن امروز مهرو نفقه نمي خواهد؟

6- فلسفه تبليغ عليه زن

7- دولت به جاي شوهر

8- آيا اعلاميه جهاني حقوق بشر به زن توهين كرده است؟




1- محجوريت زن فرنگى تا نيمه دوم قرن نوزدهم

در شرح قانون مدنى ايران تاليف دكتر شايگان،صفحه 362 چنين نوشته شده:

«استقلالى كه زن در دارايى خود دارد و فقه شيعه از ابتدا آن را شناخته است،در حقوق يونان و رم و ژاپن و تا چندى پيش هم در حقوق غالب كشورها وجود نداشته;يعنى زن مثل صغير و مجنون،محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است.در انگلستان كه سابقا شخصيت زن كاملا در شخصيت‏شوهر محو بود دو قانون،يكى در سال 1870 و ديگرى در سال 1882 ميلادى به اسم قانون مالكيت زن شوهردار،از زن رفع حجر نمود.در ايتاليا قانون‏1919 ميلادى زن را از شمار محجورين خارج كرد.در قانون مدنى آلمان(1900 ميلادى)و در قانون مدنى سويس(1907 ميلادى)زن مثل شوهر خود اهليت دارد.

ولى زن شوهردار در حقوق پرتغال و فرانسه هنوز در عداد محجورين است،گو كه قانون 18 فوريه 1938 در فرانسه در حدودى حجر زن شوهردار را تعديل كرده است.»

چنانكه ملاحظه مى‏فرماييد هنوز يك قرن نمى‏گذرد از وقتى كه اولين قانون استقلال مالى زن در مقابل شوهر(1882 در انگلستان)در اروپا تصويب شد و به اصطلاح از زن شوهردار رفع محجوريت‏شد.

2- چرا اروپا ناگهان استقلال مالى داد؟
حالا چطور شد كه در يك قرن چنين حادثه مهمى رخ داد؟آيا احساسات انسانى مردان اروپايى به غليان آمد و به ظالمانه بودن كار خود پى بردند؟

پاسخ اين پرسش را از ويل دورانت‏بشنويد.وى در لذات فلسفه صفحه 158 بحثى تحت عنوان‏«علل‏»باز كرده است و در آنجا به اصطلاح علل آزادى زن را در اروپا شرح مى‏دهد.

متاسفانه در آنجا به حقيقت وحشتناكى برمى‏خوريم.معلوم مى‏شود زن اروپايى براى آزادى و حق مالكيت‏خود،از ماشين بايد تشكر كند نه از آدم،و در مقابل چرخهاى عظيم ماشين بايد سر تعظيم فرود آورد نه در مقابل مردان اروپايى.آزمندى و حرص صاحبان كارخانه بود كه براى اينكه سود بيشترى ببرند و مزد كمترى بدهند قانون استقلال اقتصادى را در مجلس انگلستان گذراند.

ويل دورانت مى‏گويد:

«اين واژگونى سريع عادات و رسوم محترم و قديمتر از تاريخ مسيحيت را چگونه تعليل كنيم؟علت عمومى اين تغيير،فراوانى و تعدد ماشين آلات است.«آزادى‏» زن از عوارض انقلاب صنعتى است...

يك قرن پيش در انگلستان كار پيدا كردن بر مردان دشوار گشت.اما اعلانها از آنان مى‏خواست كه زنان و كودكان خود را به كارخانه‏ها بفرستند.كارفرمايان بايد در انديشه سود و سهام خود باشند و نبايد خاطر خود را با اخلاق و رسوم حكومتها آشفته سازند.كسانى كه ناآگاه بر«خانه براندازى‏»توطئه كردند كارخانه‏داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند.

نخستين قدم براى آزادى مادران بزرگ ما قانون 1882 بود.به موجب اين قانون، زنان بريتانياى كبير از آن پس از امتياز بى‏سابقه‏اى برخوردار مى‏شدند و آن اينكه پولى را كه به دست مى‏آوردند حق داشتند براى خود نگه دارند.اين قانون اخلاقى عالى و مسيحى را كارخانه‏داران مجلس عوام وضع كردند تا بتوانند زنان انگلستان را به كارخانه‏ها بكشانند.از آن سال تا به امسال سودجويى مقاومت ناپذيرى آنان را از بندگى و جان كندن در خانه رهانيده،گرفتار بندگى و جان كندن در مغازه و كارخانه كرده است.»



چنانكه ملاحظه مى‏فرماييد سرمايه‏داران و كارخانه‏داران انگلستان بودند كه به خاطر منافع مادى اين قدم را به نفع زن برداشتند.



3- قرآن و استقلال اقتصادى زن

اسلام در هزار و چهارصد سال پيش اين قانون را گذراند و گفت: للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن (1) مردان را از آنچه كسب مى‏كنند و به دست مى‏آورند بهره‏اى است و زنان را از آنچه كسب مى‏كنند و به دست مى‏آورند بهره‏اى است.

قرآن مجيد در آيه كريمه همان طورى كه مردان را در نتايج كار و فعاليتشان ذى حق دانست،زنان را نيز در نتيجه كار و فعاليتشان ذى حق شمرد.

در آيه ديگر فرمود: للرجال نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون و للنساء نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون (2) يعنى مردان را از مالى كه پدر و مادر و يا خويشاوندان بعد از مردن خود باقى مى‏گذارند بهره‏اى است و زنان را هم از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود باقى مى‏گذارند بهره‏اى است.

اين آيه حق ارث بردن زن را تثبيت كرد.ارث بردن يا نبردن زن تاريخچه مفصلى دارد كه به خواست‏خدا بعدا ذكر خواهيم كرد.عرب جاهليت‏حاضر نبود به زن ارث بدهد، اما قرآن كريم اين حق را براى زن تثبيت كرد.

يك مقايسه :

پس قرآن كریم سیزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادى داد،با این تفاوت:

اولا انگیزه‏اى كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادى بدهد جز جنبه‏هاى انسانى و عدالت دوستى و الهى اسلام نبوده.در آنجا مطالبى از قبیل مطامع كارخانه‏داران انگلستان وجود نداشت كه به خاطر پر كردن شكم خود این قانون را گذراندند،بعد با بوق و كرنا دنیا را پر كردند كه ما حق زن را به رسمیت‏شناختیم و حقوق زن و مرد را مساوى دانستیم.

ثانیا اسلام به زن استقلال اقتصادى داد،اما به قول ویل دورانت‏خانه براندازى نكرد،اساس خانواده‏ها را متزلزل نكرد،زنان را علیه شوهران و دختران را علیه پدران به تمرد و عصیان وادار نكرد.اسلام با این دو آیه انقلاب عظیم اجتماعى به وجود آورد،اما آرام و بى‏ضرر و بى‏خطر.

ثالثا آنچه دنیاى غرب كرد این بود كه به قول ویل دورانت زن را از بندگى و جان كندن در خانه رهانید و گرفتار بندگى و جان كندن در مغازه و كارخانه كرد;یعنى اروپا غل و زنجیرى از دست و پاى زن باز كرد و غل و زنجیر دیگرى كه كمتر از اولى نبود به دست و پاى او بست.اما اسلام زن را از بندگى و بردگى مرد در خانه و مزارع و غیره رهانید و با الزام مرد به تامین بودجه اجتماع خانوادگى،هر نوع اجبار و الزامى را از دوش زن براى تامین مخارج خود و خانواده برداشت.زن از نظر اسلام در عین اینكه حق دارد طبق غریزه انسانى به تحصیل ثروت و حفظ و افزایش آن بپردازد، طورى نیست كه جبر زندگى،او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زیبایى راكه همیشه با اطمینان خاطر باید همراه[وى]باشد-از او بگیرد.

اما چه باید كرد;چشمها و گوشهاى برخى نویسندگان ما بسته‏تر از آن است كه در باره این حقایق مسلم تاریخى و فلسفى بیندیشند.

انتقاد و پاسخ :

خانم منوچهریان در كتاب انتقاد بر قوانین اساسى و مدنى ایران صفحه‏37مى‏نویسند:

«قانون مدنى ما از یك سو مرد را وا مى‏دارد كه به زن خود نفقه بدهد یعنى جامه، خوراك و مسكن وى را آماده كند.همچنانكه مالك اسب و استر باید براى آنان خوراك و مسكن فراهم آورد،مالك زن نیز باید این حداقل زندگى را در دسترس او بگذارد.ولى از سوى دیگر معلوم نیست چرا ماده 1110 قانون مدنى مقرر مى‏دارد كه در عده وفات،زن نفقه ندارد و حال آنكه در هنگام مرگ شوهر،زن به ملاطفت و تسلیت احتیاج دارد و مى‏خواهد به محض از دست دادن مالك خود پریشان روزگار و آشفته خاطر نشود.ممكن است‏بگویید:شما كه دم از آزادى مى‏زنید و مى‏خواهید در همه جا با مرد یكسان باشید، چرا در اینجا مى‏خواهید باز هم زن بنده و جیره‏خوار مرد باشد و چشم داشته باشد كه پس از وى نیز این بندگى و جیره‏خوارى ادامه یابد؟ما در پاسخ مى‏گوییم:مطابق همان فلسفه بردگى زن كه طرح این قانون مدنى بر پایه آن ریخته شده است،خوب بود كه به قول سعدى «مالكان تحریر»پس از خود نیز نفقه را براى زن مقرر مى‏داشتند و قانون هم این موضوع را رعایت مى‏كرد.»ما از این نویسنده مى‏پرسیم كه از كجاى قانون مدنى و از كجاى قانون اسلام(یا به قول شما فلسفه بردگى زن)شما استنباط كردید كه مرد مالك زن است و علت نفقه دادن مرد مملوك بودن زن است؟این چطور مالكى است كه حق ندارد به مملوك خود بگوید این كاسه آب را به من بده؟این چطور مالكى است كه مملوكش هر كارى بكند به خودش تعلق دارد نه به مالك؟این چطور ملكى است كه مملوكش در كوچكترین قدمى كه براى او بردارد-اگر دل خودش بخواهد-حق دارد مطالبه مزد بكند؟این چطور مالكى است كه حق ندارد به مملوك خودش تحمیل كند كه بچه‏اى را كه در خانه مالك خود زاییده است مجانا شیر دهد؟

ثانیا مگر هر كس نفقه خور كسى بود مملوك اوست؟از نظر اسلام و هر قانون دیگرى فرزندان،واجب النفقه پدر یا پدر و مادرند.آیا این دلیل است كه همه قوانین جهان فرزندان را مملوك پدران مى‏دانند؟در اسلام پدر و مادر اگر فقیر باشند واجب النفقه فرزند مى‏باشند بدون اینكه فرزند حق تحمیلى به آنها داشته باشد.پس آیا باید بگوییم اسلام پدران و مادران را مملوك فرزندان خود شناخته است؟

ثالثا از همه عجیبتر این است كه مى‏گویند:چرا نفقه زن در عده وفات واجب نیست در صورتى كه زن در این وقت كه شوهر خود را از دست مى‏دهد بیشتر به پول شوهر احتیاج دارد؟

مثل این است كه این نویسنده گرامى در اروپاى صد سال پیش زندگى مى‏كند. ملاك نفقه دادن مرد به زن احتیاج زن نیست.اگر از نظر اسلام زن در مدتى كه با شوهر خود زندگى مى‏كند حق مالكیت نمى‏داشت،این مطلب درست‏بود كه بعد از مردن شوهر بلافاصله وضع زن مختل مى‏شود.ولى[با توجه به]قانونى كه به زن حق مالكیت داده است و زنان به واسطه تامین شدن از جانب شوهران همیشه ثروت خود را حفظ مى‏كنند،چه لزومى دارد كه پس از بهم خوردن آشیانه زندگى با هم تا مدتى نفقه بگیرند؟نفقه حق زینت‏بخشیدن به آشیانه مرد است.پس از خرابى آشیانه لزومى ندارد كه این حق براى زن ادامه پیدا كند.

4- انواع نفقه :

در اسلام سه نوع نفقه وجود دارد:

نوع اول :
نفقه‏اى كه مالك باید صرف مملوك خود بكند.مخارجى كه مالك حیوانات براى آنها مى‏كند،از این قبیل است.ملاك این نوع نفقه مالكیت و مملوكیت است.
نوع دوم :
نفقه‏اى است كه انسان باید صرف فرزندان خود در حالى كه صغیر یا فقیرند و یا صرف پدر و مادر خود كه فقیرند بنماید.ملاك این نوع نفقه مالكیت و مملوكیت نیست، بلكه حقوقى است كه طبیعتا فرزندان بر به وجود آورندگان خود پیدا مى‏كنند و حقوقى است كه پدر و مادر به حكم شركت در ایجاد فرزند و به حكم زحماتى كه در دوره كودكى فرزند خود متحمل شده‏اند بر فرزند پیدا مى‏كنند.شرط این نوع از نفقه،ناتوان بودن شخص واجب النفقه است.
نوع سوم :
نفقه‏اى است كه مرد در مورد زن صرف مى‏كند.ملاك این نوع از نفقه نه مالكیت و مملوكیت است و نه حق طبیعى به مفهومى كه در نوع دوم گفته شد و نه عاجز بودن و ناتوان بودن و فقیر بودن زن.

زن فرضا میلیونر و داراى درآمد سرشارى باشد و مرد ثروت و درآمد كمى داشته باشد، باز هم مرد باید بودجه خانوادگى و از آن جمله بودجه شخصى زن را تامین كند. فرق دیگرى كه این نوع از نفقه با نوع اول و دوم دارد این است كه در نوع اول و دوم اگر شخص از زیر بار وظیفه شانه خالى كند و نفقه ندهد گناهكار است اما تخلف وظیفه به صورت یك دین قابل مطالبه و استیفا درنمى‏آید یعنى جنبه حقوقى ندارد.ولى در نوع سوم اگر از زیر بار وظیفه شانه خالى كند،زن حق دارد به صورت یك امر حقوقى اقامه دعوا كند و در صورت اثبات از مرد بگیرد.ملاك این نوع از نفقه چیست؟ان شاء الله در مقاله آینده درباره آن بحث‏خواهیم كرد.

5- آیا زن امروز مهر و نفقه نمى‏خواهد؟

گفتیم از نظر اسلام تامین بودجه كانون خانوادگى،از آن جمله مخارج شخصى زن به عهده مرد است.زن از این نظر مسؤولیتى ندارد.زن فرضا داراى ثروت هنگفتى بوده و چندین برابر شوهر دارایى داشته باشد،ملزم نیست در این بودجه شركت كند. شركت زن در این بودجه،چه از لحاظ پولى كه بخواهد خرج كند و چه از لحاظ كارى كه بخواهد صرف كند،اختیارى و وابسته به میل و اراده خود اوست.

از نظر اسلام با اینكه بودجه زندگى زن جزء بودجه خانوادگى و بر عهده مرد است، مرد هیچ گونه تسلط اقتصادى و حق بهره‏بردارى از نیرو و كار زن ندارد;نمى‏تواند او را استثمار كند.نفقه زن از این جهت مانند نفقه پدر و مادر است كه در موارد خاصى بر عهده فرزند است اما فرزند در مقابل این وظیفه كه انجام مى‏دهد هیچ گونه حقى از نظر استخدام پدر و مادر پیدا نمى‏كند.

 

 

شهید مطهری و حقوق زن در اسلام


زن, به عنوان نیمی از بشریت و عضوی جدّی و غیرقابل چشم پوشی در کانون بزرگ جامعه انسانی و نیز به عنوان یکی از دو رکن پدیدآورنده بنیان خانواده, در طول تاریخ, داوری های گوناگونی را نسبت به خود دیده است و شرایط بسیار ناهمگون و نامساعدی را پشت سر نهاده است.
نگاهی گذرا به تاریخ چنین می نماید که زن در بیشتر مقاطع و در بیشتر جوامع از نوعی محرومیّت رنج برده است و حقوق انسانی او تحت سلطه و سیطره مردان و فرهنگ مردسالاری تضییع شده است.
این برداشت, اگر همه جانبه و دقیق نباشد, امّا با آنچه رخ داده است یکسره ناسازگار نیست. چنان که مانند این تضییع حقوق را در مورد کودکان و نیز طبقات ضعیف اجتماعی نیز می توان مشاهده کرد. و چه بسا بتوان ادّعا کرد, ستمی که بر صالحان و مصلحان و پیامبران و دادخواهان حقوق انسان در تاریخ بشر رفته است, بیشترین و طاقت فرساترین بوده است, امّا نمی توان از نظر دور داشت که هرکدام از این ستمدیدگی ها دلایل خاص خود را داشته است.
اگر بخواهیم عوامل تأثیرگذار بر حقوق زنان در جوامع بشری را به اجمال مورد توجّه قرار دهیم, بخشی از آنها در زمره عوامل طبیعی و برخی در قلمرو شرایط اجتماعی و کارکردی جای می گیرد و بعضی به باورها و انگاره های فرهنگی باز می گردد.
تحقیق درباره این عوامل و سهم هریک در شکل گیری حقوق انسانی و اجتماعی زنان, خود نیاز به پژوهشی جداگانه دارد و ما در این نوشته تنها درصدد این هستیم که موضوع حقوق زن را در آثار استاد مطهری(ره) مورد بررسی قرار دهیم, آن هم از زاویه استنادهای ایشان به قرآن و باورهای وحیانی, چرا که آیات قرآن و نظریه های اسلامی در زمینه شخصیت و حقوق زن, خود تشکیل دهنده فرهنگ یا بخش مهمّی از فرهنگ جوامع اسلامی است.
چنان که اشاره شد, شرایط اجتماعی و فرهنگی از جمله عوامل مهمّ رویکرد به حقوق زن و نوع نگرش و پردازش به آن است, و این امر سبب شده است تا موضوع (حقوق زن) در عصر حاضر با توجّه به دگرگونی های مهمّ اجتماعی و فرهنگی با شدّت و جدّیت بیشتری مطرح شود, و گاه با (فمنیسم) به نگرش ها و اظهارنظرهای افراطی بینجامد!
در این فضای پرتحوّل که بیشتر ابعاد زندگی و فرهنگی و روابط انسانی و اجتماعی دستخوش تغییرات و تجدیدنظرهای بنیادی قرار گرفته است, بی تردید نگاه عطشناک و تحوّل طلب و انتقادگر نسل حاضر متوجّه آموزه های دینی و قرآنی نیز شده است و تلاش می کند تا پاسخ پرسش های زیر را بیابد:
۱) از دیدگاه قرآن, زن چگونه موجودی است؟
۲) آیا زن از جهت شرافت و حیثیّت انسانی با مرد برابر است؟
۳) دین برای زن و مرد, یک نوع حقوق و وظیفه و یا کیفر قرار داده یا تبعیض و تفاوت قائل شده است؟
۴) آیا وضع قوانین نسبت به زن و مرد یکسان و مشابه است؟
۵) نگرش دین به زن, نگرشی همراه با تکریم است یا تحقیر؟
۶) آیا وضع مقررات ویژه ای مانند مهریه, وجوب نفقه زن بر مرد, حق مرد در طلاق, نصف بودن ارث زن, جواز تعدّد زوجات برای مردان, شهادت دو زن به جای یک مرد, ریاست خانوادگیِ مرد, حق حضانت کودک و… نشانگر نگاه دین به زن به عنوان موجودی ضعیف تر و پایین تر نیست و این تفاوت ها اهانت به زن و تضییع حقوق او نیست؟
۷) حضور کم رنگ زن در عرصه های سیاسی, اجتماعی و فرهنگی و قرار گرفتن او در حجاب و عفاف, مانع دست یابی او به حقوقش نیست؟
این بحث ها در زمان مرحوم شهید مطهری مطرح بوده است, امّا نه به اندازه امروز که گروه های فمنیست تلاش های جدّی دارند و تشکل هایی را پدید آورده اند که زنان را به گزینش صفات مردانه تشویق می کنند, و سعی در جایگزینی زن به جای مرد در همه عرصه ها دارند, و برای دست یابی به برابری زن و مرد خواستار تجدید ساختار جامعه شده اند, زیرا نظام کنونی جامعه به گمان آنها حاصل قرن ها تسلط مردانه است. اینان خواستار نابودی گرایش ها و پندارهای سنّتی هستند و راه حلی که برای احقاق حقوق زن پیشنهاد می کنند, یک نوع راه حل ضدّدینی است که باید هرگونه توصیه ای که دین, طبیعت, سنّت یا خانواده ارائه می دهد در آن نادیده گرفته شود.
بدون شک همان گونه که در گذشته دیدگاه های مردسالاری و تحقیرآمیز نسبت به زنان, به زیان هم مردان و هم زنان انجامیده است, باورهای افراطی فمنیسم با ایده زن سالاری و زن مداری نیز بیش از پیش به زیان زن و مرد خواهد بود. نگرش متعادل قرآن, نه آن تفریط را برمی تابد و نه این افراط را, از نظر قرآن زن و مرد در انسانیّت برابرند, ولی از دو گونه خصلت برخوردارند. این دوگانگی از ساختار جسمانی و عاطفی آن دو سرچشمه گرفته است, همان گونه که آزادی و برابری انسان ها از طبیعت آنها الهام گرفته, دوگانگی کارآیی و وظایف آنها نیز از ساختمان وجودی آن دو ریشه یافته است و به تعبیر استاد مطهری:
(زن و مرد دو ستاره اند در دو مدار مختلف, هرکدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت کند… شرط اصلی سعادت هریک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشری, این است که دو جنس هریک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند. آزادی و برابری آن گاه سود می بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند. آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده قیام برضدّ فرمان فطرت و طبیعت است نه چیز دیگر.)۱
از نظر استاد, اسلام با تعالیم آسمانی خود احیاگر حقوق زن است, به ویژه قرآن در عصر نزولش گام های بلند و اساسی را به سود زن و حقوق او برداشت, ولی هرگز در این میان زن بودنِ زن و مردبودن مرد را نادیده نگرفت, بلکه زن را همان گونه دید که در طبیعت هست. زن در قرآن همان زنِ در طبیعت است. کتاب تشریع (قرآن) با کتاب تکوین (طبیعت) یک برداشت را ارائه کرده اند. اوج سخن از حقوق زن در قرآن, همین انطباق و هماهنگی است.
● زن و مرد, دارای حقوق برابر یا همانند
ییکی از پرسش ها یا اشکال هایی که بر نگرش حقوقی قرآن نسبت به زن شده این است که:
(اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برای او وضع می کرد, لکن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست. پس زن را یک انسان واقعی نمی شمارد.)۲
برای پاسخ دادن به این اشکال, نخست باید دید که آیا همسانی زن و مرد در حیثیّت انسانی و برابری آنها از جهت انسانیّت و حقوق, به معنای تشابه و یک نواختی آنها در حقوق است, یا تساوی امری غیر از تشابه است.
استاد مطهری در این باره می نویسد:
(تساوی غیر از تشابه است, تساوی برابری است و تشابه, یک نواختی; ممکن است پدری ثروت خود را به طور مساوی (از جهت ارزشی) میان فرزندان خود تقسیم کند, امّا به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد, هم تجارت خانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات تجاری, ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است, در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری, هنگامی که می خواهد ثروت خود را تقسیم کند, با در نظرگرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان می دهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد, به هرکدام از فرزندان خود همان سرمایه را می دهد که قبلاً آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.)۳
وی در پاسخ به این پرسش که چرا در همه موارد میان حقوق مردان و زنان همانندی نیست و در برخی موارد تفاوت دیده می شود, به طور گسترده و در ضمن چند محور زیر بحث را پی گرفته و در پرتو آیات قرآن بررسی کرده است:
۱) جایگاه زن در آفرینش
۲) تفاوت های طبیعی در آفرینش زن و مرد.
۳) فلسفه ناهمانندی حقوق و وظایف زن و مرد.
الف) جایگاه زن در آفرینش
به نظر استاد مطهری, قرآن با تفسیر آفرینش, زیربنای مقررات امور اجتماعی از قبیل مالکیّت, حکومت, حقوق خانوادگی و… را بیان داشته است.
قرآن کریم برخلاف دیگر منابعی که امروز به عنوان کتب آسمانی معرفی شده اند, سرشت و خلقت نخستین زن را احترام آمیز می داند و سرشت زن و مرد را دوگانه ندانسته است.
قرآن با کمال صراحت در آیات متعدّدی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم:۴
(یاایها الناسُ اتّقُوا ربّکم الّذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبثّ منهما رجالاً کثیراً ونساءً…) نساء / ۱
ای مردم, از پروردگارتان پروا کنید, آن که شما را از یک نفس (جنس) آفرید و از آن (نَفس واحد) همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسیار پدید آورد.
ییعنی آفرینش انسان چه مرد و چه زن از یک جنس و به یک گونه بوده است. خداوند زن (حوّا) را از همان جنس (گل) آدم آفریده است. جنس آدم و حوّا یکی است و آفرینش آن دو از خاک است. در آیات دیگر نیز به صراحت اشاره شده که زن و مرد در آفرینش یکسانند و هیچ یک بر دیگری امتیازی ندارند.
این درحالی است که تورات موجود, زن را از ماده ای حقیرتر از سرشت مرد, معرفی کرده است و معتقد است که وجود زن, طفیلی وجود مرد است و از دنده چپ مرد آفریده شده است:
(خداوند خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا جفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت جایش پر کرد. و خداوند خدا آن دنده را از آدم گرفته بود, زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد.)۵
امّا در قرآن چنین امتیازی میان زن و مرد دیده نمی شود, چنان که در سوره زمر به آفرینش همانند و یگانه زن و مرد اشاره می کند و تفاوتی یا امتیازی ویژه برای زن یا مرد قائل نیست:
(خلقکم من نفس واحدة ثمّ جَعَلَ منها زَوجها…) زمر / ۶
شما را از یک نفس بیافرید و از آن یک نفس, همسرش را قرار داد.
در سوره اعراف نیز می خوانیم:
(هو الّذی خلقکم من نفس واحدة وجعل منها زوجها لیسکن الیها…)
اعراف / ۱۸۹
اوست که همه شما را از یک نفس بیافرید و از آن یک نفس, همسرش را قرار داد تا به او آرامش یابد.
● زن و مرد, دارای سرشتی یگانه
قرآن برای تمام انسان ها, چه زن و چه مرد, شخصیّت و فطرت مشترکی را قائل است و خمیرمایه اولیّه آنها را در آفرینش یکسان می داند.
(فأقم وجهک للذین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها…) روم / ۳۰
به یکتاپرستی روی به دین آور. سرشتی است که خدا همه مردم را بدان سرشت آفریده است.
در آثاراستاد مطهری, فطرت یا سرشت (حالت خاص و نوع خاص از آفرینش) است, و به عبارت دیگر, گونه خاصی است از ساختار خلقی, سرشتی و سمت و سویی که انسان در آغاز آفرینش خود و پیش از قرارگرفتن در شعاع تأثیر عوامل تربیتی, تاریخی, اجتماعی و جغرافیایی دارد.۶
در داستان پررمز و راز آفرینش آدم, زن و مرد هر دو با یک مقام در بهشت نخستین استقرار یافته و از نعمت های آن بهره مند بوده اند. در هبوط, توبه, مقام قرب, هم سخنی با خداوند, هم سنگری در برابر شیطان, همگونی در خلافت الهی و… با یکدیگر مشترکند. این همسانی زن و مرد در قصّه آدم و حوّا, دیدگاه قرآن را نسبت به زن آشکار می سازد که در آفرینش تفاوتی میزان زن و مرد نیست.
ولی با کمال تأسّف آنچه در دیگر کتب آسمانی به عنوان وحی آسمانی باقی مانده ـ که از دیدگاه ما تحریف شده و خلط یافته است ـ زن را مایه گمراهی و گناه معرفی کرده است, چنان که در تورات می خوانیم:
(و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکو است و به نظر خوش نما و درختی دلپذیر, دانش افزا, پس از میوه اش گرفته بخورد, و به شوهر خود نیز داد و او خورد… خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت کجا هستی… آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که آن را نخوری خوردی. آدم گفت این زنی که قرین من ساختی وی از میوه درخت به من داد و خوردم… به آدم گفت چون که سخن زوجه ات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده گفتم از آن نخوری پس به سبب تو زمین ملعون شد.)۷
استاد مطهری در نقد این نگرش بدبینانه و تحقیرآمیز می نویسد:
(یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است, از وجود زن شرّ و وسوسه برمی خیزد, زن شیطان کوچک است, می گویند در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شده اند زنی درآن دخالت داشته است, می گویند مرد در ذات خود از گناه مبرّا است و این زن است که مرد را به گناه می کشاند, می گویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمی یابد و فقط از طریق زن است که مردان را می فریبد, شیطان, زن را وسوسه می کند و زن, مرد را….)۸
قرآن داستان آدم و حوّا را در موارد گوناگون بیان کرده, امّا هرگز سخن از شیطان بودن زن یا وسیله گناه بودن او به میان نیاورده است, بلکه معتقد است هریک از مرد و زن اگر گناهی مرتکب شوند, خود مسوٌول کردار خودشان شناخته شده اند.
(قرآن آنجا که پای وسوسه شیطانی را به میان می کشد, ضمیرها را به شکل (تثنیه) می آورد, می گوید: (فوسوس لهما الشیطان), شیطان آن دو را وسوسه کرد. (فدلاّهما بغُرور), شیطان آن دو را به فریب راهنمایی کرد, (وقاسمهما انّی لکما من الناصحین), یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیرآنها را نمی خواهد.)۹
چنان که ملاحظه می شود, قرآن زن را از باورهای رایج و بدبینانه آن زمان تبرئه کرد و او را از اینکه عنصر گناه و عامل انحراف مرد یا دست نشانده شیطان باشد مبرّا دانست.
● دست یابی زن به کمالات معنوی, همانند مرد
ییکی دیگر از نظریات تحقیرآمیز نسبت به زن در فرهنگ جاهلی و ادیان تحریف شده, آن بود که زن از جهت توانایی های معنوی و روحانی ضعیف است و نمی تواند به مراتب عالی معنوی راه یابد و به مقام قرب الهی برسد! امّا در دیدگاه قرآن کریم تفاوتی میان زن و مرد در امکان پیمودن راه های قرب الهی و کسب مقامات عالیه اخروی نیست, و در این میان جنسیت دخالت ندارد. چه زن و چه مرد, هریک که خردمندانه و در فرصت حیات دنیایی به شایستگی عمل کند, در آخرت نیز پاداش های بزرگ و مقامات عالی را به دست می آورد. استاد شهید در این باره می نویسد:
(قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیّت مربوط نیست, به ایمان و عمل مربوط است, خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدّیسی از یک زن بزرگ و قدّیسه یاد می کند, و از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی در نهایت تجلیل. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایست برای شوهران شان ذکر می کند, از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است, گویی قرآن خواسته است درداستان ها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننماید.)۱۰
در تاریخ قرآن و داستان هایی که آیات الهی بیان می دارند, مادر حضرت موسی و نیز مادر حضرت عیسی به مقامی می رسند که بدانها وحی می شود و ملائکه با آنها سخن می گویند. حضرت مریم به جایی می رسد که از غیب, مواهب الهی به او روزی می رسد و بر خانِ معنویت و کمالات الهی می نشیند.
● زن و مرد, تکمیل کننده یکدیگر
از جمله دیدگاه های منفی که در جوامع بشری نسبت به زن مطرح بوده, این است که اساساً آفرینش زن طفیل وجود مرد است, زن آفریده شده است تا نیازهای مرد را برآورده سازد و به همین نسبت ارزش گذاری و منزلت اجتماعی زن در مقایسه مرد, فرعی و حاشیه ای به حساب می آید!
امّا قرآن, هیچ یک از زن و مرد را فرع وجود دیگری ندانسته است, بلکه هردو را در عرض هم و تکمیل کننده یکدیگر به شمار آورده است.
(هرگز نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است, اسلام می گوید هریک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند.)۱۱
(… هنّ لباس لکم وأنتم لباس لهنّ…) بقره / ۱۸۷
زنان زینت و پوشش مردان, و مردان نیز زینت و پوشش زنان هستند.
ییعنی زن و مرد یکدیگر را از انحراف ها نگاه می دارند, نارسایی های یکدیگر را می پوشانند و وسیله آسایش یکدیگرند. از این رو هریک زینت دیگری به شمار می آید. این تعبیر آیه نهایت ارتباط معنوی زن و مرد و نزدیکی و مساوات آنها را روشن می سازد. همـان تعبیر که درباره مردان آمده درباره زنان نیز بدون کم و کاست آمده است.
● وجود زن, مایه آرامش مرد
از دیگر دیدگاه های منفی نسبت به زن این است که وجود زن را شرّی ناگزیر دانسته اند, درحالی که قرآن وجود زن را مایه آرامش مرد معرفی کرده است:
(ومن آیاته أن خلق لکم من أنفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها) روم / ۲۱
از آیات و نشانه های خداوند این است که همسرانی از جنس خود شما آفرید, تا در کنار آنها آرامش یابید.
این آیه جزء مجموعه آیاتی است که از آفرینش و نشانه های الهی سخن گفته و آیات توحیدی را ارائه می دهند. در این آیه زن را سبب آرامش معرفی می کند و از پیوند میان همسران (زن و مرد) که جاذبه, کشش قلبی و روحانی سرمایه آن است سخن می گوید و وجود زن به عنوان همسر و آرامش بخش و به عنوان موهبت بزرگ الهی مطرح می شود.
برخی از پیروان ادیان, تمایل جنسی را ذاتاً پلید و آمیزش جنسی را موجب تباهی و سقوط دانسته اند و چه بسا علّت گسترش اعتقاد به پلیدی ازدواج و آمیزش جنسی درمیان مسیحیان, برداشت برخی از دانشمندان مسیحیت از تجرّد حضرت مسیح(ع) بوده است. روحانیان و قدّیسان مسیحی شرط رسیدن به کمالات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام مدّت عمر می دانسته اند. پاپ از میان مجرّدهای گریزان از زن برگزیده می شده است و کلیسا ازدواج را برای سایر مردها, از سر ضرورت و برای تولید و ادامه نسل اجازه داده, ولی پلیدی ذاتی آن را باور داشته اند. غیر از مسیحیان, اقوام دیگر نیز عقاید بدبینانه ای درباره زن و تمایل به او داشته اند.
استاد مطهری در پرتو آیات قرآن و معارف دینی تصویری زیبا و مطابق با آفرینش از پیوند زناشویی و دیدگاه دین در این باره ارائه داده است:
(در اسلام کوچک ترین اشاره ای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است. اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه به کار برده است…
از نظر اسلام, علاقه جنسی نه تنها با معنویّت و روحانیّت منافات ندارد, بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است. در حدیثی می خوانیم: (من اخلاق الانبیاء حبّ النساء.)۱۲
در اسلام برخلاف این باورهای منفی نسبت به زن, رهبانیّت, گوشه گیری و انزوا رد شده است, و از مسلمانی که نسبت به زن, بی علاقه, متنفر و گریزان باشد به شدّت انتقاد شده است, چنان که به نقل شهید مطهری در تاریخ اسلام می خوانیم:
(یکی از اصحاب رسول اکرم به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جایی رسانید که همه روزها روزه می گرفت, و همه شب تا صبح به نماز می پرداخت, همسر وی جریان را به اطلاع رسول اکرم رسانید, رسول اکرم درحالی که آثار خشم از چهره اش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش عثمان بن مظعون رفت, و به او فرمود: ای عثمان, بدان که خدا مرا برای رهبانیّت نفرستاده است; من شخصاً نماز می خوانم و روزه می گیرم و با همسر خود نیز آمیزش می کنم. هرکس می خواهد از دین من پیروی کند باید سنّت مرا بپذیرد, ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنّت های من است.) ۱۳
ب) تفاوت های طبیعی زن و مرد
استاد شهید مطهری پس از بحث در آفرینش انسان و جایگاه زن در آفرینش, به تفاوت های موجود در آفرینش و طبیعت زن و مرد می پردازد. به باور ایشان این تفاوت ها باعث می شود که زن و مرد از جهت حقوق طبیعی و فطری وضع ناهمگونی داشته باشند.
به نظر استاد شهید, روابط حقوقی خانوادگیِ زن و مرد در دیدگاه قرآن ویژگی هایی دارد که با فرهنگ جاهلیِ پیش از اسلام و فرهنگ امروزی نیز متفاوت است.
ییعنی زن از آن جهت که زن است و مرد نیز از آن جهت که مرد است در جهاتی همانند نیستند, زیرا در آفرینش و طبیعت, یک نواخت نیستند. از این رو با تساوی کاملی که در انسانیّت دارند و از ارزش یکسانی برخوردارند, از جهت مسائل حقوقی, وظایف, تکالیف, مجازات ها و… وضع مشابهی ندارند.
در عصر کنونی سعی می شود, میان زن و مرد از جهت وضع قوانین, مقررات, حقوق و وظایف, وضع یکسان و همانندی پدید آورند و تفاوت های طبیعی و غریزی زن و مرد را نادیده بگیرند. استاد مطهری, تساوی حقوق زن و مرد را حقیقتی مسلّم دانسته است, امّا تشابه و همانندی را نادرست و غیرممکن شمرده است, زیرا با توجّه به ساختار آفرینشی زن و مرد و ویژگی ها و نیازهای جسمی و روحی آنان, حقوق مشابه, نه ممکن است و نه سزاوار, بلکه شایسته است که زن حقوق متناسب با خود را به دست آورد, و در حدودی که طبیعت زن و مرد تفاوت داشته و اقتضا می کند حقوق آنان نیز تفاوت داشته باشد. این سخن با عدالت و حقوق فطری سازگار است و سعادت انسان با چنین منطقِ هماهنگ با آفرینش تأمین می شود, زیرا زن و مرد با توانایی ها و نیازهای متفاوتی که از طبیعت گرفته اند در عرصه اجتماعی, خانواده و… ظاهر می شوند, بنابراین با سندهایی که قانون طبیعی و چگونگی آفرینش به زن و مرد داده, حقوق هریک مشخص می شود.۱۴
سرپیچی از این قانونمندی سبب ظلم به زن یا مرد می شود. با نادیده گرفتن تفاوت طبیعی و چشم بر واقعیّت بستن به حق انسانی تجاوز می شود, این سرپیچی ممکن است با شعارهای فریبنده ای چون حقوق مشابه زن و مرد باشد.
ج) فلسفه تفاوت حقوق زن و مرد
شکّی نیست که با نگاه ابتدایی در فقه اسلامی, برخی نابرابری ها میان حقوق زن و مرد دیده می شود, ولی چنان که یادآور شدیم, بهتر است از آن به (تفاوت های حقوقی) تعبیر کرد, زیرا هر تفاوتی ناگزیر تبعیض و ستم نیست, چنان که هر برابری, همانندی و تساوی نیز به طور قطع عدالت و انصاف نمی باشد.
اکنون پرسش این است که این تفاوت ها آیا ذاتی اسلام و از مسلّمات تغییرناپذیر فقه اسلامی است, یا از عرضیاتی است که قابل تعدیل و تغییر در چهارچوب های اجتهادی می باشد؟
برخی کار خود را آسان کرده و به طور مطلق تمام این گونه مسائل را از عرضیّات اسلام دانسته اند که قابل تغییرند و می توان به مقتضای روز و شرایط حاکم بر جامعه آنها را تطبیق داد, آنها معتقدند که:
(این نابرابری ها جزء عرضیّات اند و لذا بنا به تعریف می توانستند غیر از این باشند. به طورکلّی تمام نظام حقوقی اسلام جزء عرضیّات اسلام است. نباید (مقاصد شارع) را با (راه نیل به آن مقاصد) یکی دانست.)۱۵

پاورقی:
۱. مطهری, مرتضی, نظام حقوق زن در اسلام, انتشارات صدرا, قم, ۲۵.
۲. همان, ۱۱۱.
۳. همان, ۱۱۲.
۴. همان, ۱۱۵.
۵. تورات, سفر پیدایش, باب ۲, آیه ۲۲ و ۲۳ و نیز باب ۱۹ آیه ۱۹.
۶. برگرفته از بحث های استاد شهید در کتاب آشنایی با قرآن, ۳۵/۱ و فطرت, ۱۹.
۷. تورات, سفر پیدایش, باب ۳.
۸. مطهری, مرتضی, نظام حقوق زن در اسلام, ۱۱۶.
۹. همان.
۱۰. همان, ۱۱۷.
۱۱. همان, ۱۱۹.
۱۲. حرّ عاملی, وسائل الشیعه, ۳/۳; مطهری, مرتضی, اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب, ۱۴ - ۱۵.
۱۳. همان, ۱۶.
۱۴. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: مسأله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام صفحه ۱۲۱ به بعد.
۱۵. ماهنامه کیان, شماره ۴۸, صفحه ۶.
۱۶. همان, ۷.
۱۷. مطهری, مرتضی, نظام حقوق زن در اسلام, ۱۹۰.
۱۸. همان, ۱۹۷.
۱۹. همان, ۲۰۱.
۲۰. همان, ۲۰۳.
۲۱. همان, ۲۰۹.
۲۲. همان, ۲۱۰.
۲۳. همان, ۲۱۱.
۲۴. همان, ۲۱۷.
۲۵. همان, ۲۲۱.
۲۶. همان, ۲۲۴.
۲۷. همان, ۲۲۵.
۲۸. همان, ۲۳۵.
۲۹. همان, ۲۳۸.
۳۰. همان, ۲۵۴.
۳۱. همان, ۲۴۷.
۳۲. همان, ۲۵۱.
۳۳. همو, مسأله حجاب, ۱۱۱.
۳۴. همو, نظام حقوق زن در اسلام, ۲۱۹.
۳۵. همان, ۲۲۵.
۳۶. همان, ۲۸۳.
۳۷. همان, ۲۸۵.
۳۸. همان, ۳۰۱.
۳۹. همان, ۳۰۵.
۴۰. همان, ۳۱۶.
۴۱. همان, ۳۲۲ و ۳۲۳.
۴۲. همان, ۴۱۴.
۴۳. همان, ۴۲۲.

 

 

با تشكر از خوندن مطلب، لطفا مطالب مفيد و نظارتتون رو در اين باره براي ما ارسال كنيد

در امان حق و قرآن

این مطلب را در شبکه های اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید

نظرات   

 
0 # علی اصغر کرمی 1390-03-18 21:40
سلام بسیار جالب بود البته اوایل منبع مطالبتون (وبگاه مرجع در مواردی که از وبگاه های دیگر استفاده میکردید)رو نیز ذکر می کردید
که این اصل امانت داری است
البته این در صورتی هست که از مطالب وبگاه دیگر استفاده کرده باشید.
تشکر از زحمات بروبچه های خستگی نا پذیر الصف
پاسخ | پاسخ با نقل قول کردن | نقل قول
 
 
0 # نويد رضائی 1390-03-19 00:48
درست ميگي اصغرجان
فقط مقدمه مطلب فوق رو نوشتم و مابقي اون گزيده اي از چند سايت مختلف بود كه متاسفانه منابع اينترنتي فراموش شده نوشته شه..
جلسه رو چرا نيومدي؟
پاسخ | پاسخ با نقل قول کردن | نقل قول
 

اضافه کردن نظر

لطفا نظرات خود را براساس رعایت احترام منتشر نمایید.


کد امنیتی
تازه سازی

ورود